اولین من

منتشرشده: جق زدن بچه ژوئن 25, 2011 درون Uncategorized

سلامـی گرم و پر حرارت مثل گرمای یک بـه همـه ی پسرا و سلامـی سفت و محکم بـه سفتی کیر راست شده ی پسر بـه همـه ا .
اول از همـه بگم پسرم . جق زدن بچه آخه بدم مـیاد ازین داستان هایی کـه باید که تا تهشو بخونی که تا بفهمـی طرف بود یـا پسر . جق زدن بچه بدون حاشیـه بریم سر اصل مطلب ، جق زدن بچه دوران دبیرستان بود و من یـه بچه مثبت بودم کـه همـیشـه ته کلاس مـینشستم و کار بـه کار هیچنداشتم . حتی دبیرا هم کاری بـه کارم نداشتن . سر یکی از کلاسا هم با چندتا از بچه ها ته کلاس شطرنج بازی مـی کردیم و دبیر مـی گفت هرکار مـی کنین ین فقط شلوغ نکنین . خلاصه سرم توکار خودم بود و به کار هیچکاری نداشتم . یکی بود بـه اسم مصطفی کـه همـیشـه سر کلاسشعر مـیگفت . دیگه عادت کره بودیم . اگه یـه روز نبود حوصلمون سر مـیرفت . اونروزم مثل همـیشـه ماهیتابش دستش بود و داشت تف مـیداد (منظورم همونشعره) یدفه یـه موضوع جدیدرو مطرح کرد . کونده با صدای بلند گفت «انواع روش های زدن»منم حواسم ناخواسته جلبش شد . حالا ببینین کونده لاشی چقدر حرفه ای توضیح داد :
«اول از همـه مـیشین و کونتونو مـیندازین بیرون کلی باهاش حال مـیکنین . بعد ازینکه کیرتون راست شد یـه تف قشنگ بـه سرش مـیزنین و اگه هم نخواستین مـیتونین از شامپو استفاده کنین . یـه وقتخلی نکنین از صابون استفاده کنین کـه بگا مـیرینو کیرتون که تا دوروز مـیسوزه . خب ، فرض خلف : از شامپو استفاده مـی کنین . حالا کیرتونو اینجوری ( با حالت انگشتش کیر و نشون داد و با دست دیگش حالتی کـه مـیشد کار رو انجام داد نشون داد) از بالا بـه پایین ماساژ مـیدین . خیلی آروم و باحال . اگه محکم بکشین کیرتون مثل مار پوست مـیندازه و اونوقته کـه باید خیلی آروم آروم راه برین و شرت و شلوار لی پاتون نکنین که تا کیرتون حالش خوب شـه و مرخص شـه . حالا از بالا بـه پایین ، دوباره ، آها ، یـه بار دیگه ، آه ، دوباره ، بازم ، بازم ، آه ، آه ، آه ، آه ، اومد ، اومد کاستو بگیر ، کاسه نیست بمال بـه دیوار حروم نشـه . چه حالی داد ، حالا آبتون اومده ، بعد فرض خلف درست بود و حکم اثبات هست »
منم باخودم مـیگفتم کونده فکر کرده ریـاضیـاته کـه فرض خلف مـیده و اثباتشم مـیکنـه ، بعدشم مگه همچین چیزیم مـیشـه؟ گذشت و چند روز بعد رفتم حموم . لباسامو کمکم درآوردمو رسیدم بـه م . نمـیدونم چرا مثل چوب سیخ شده بود . گفتم بیخیـال و رفتم تو حموم . دوش رو واکردم و داشتم آب رو اندازه مـیکردم کـه دوباره دیدم مثل سربازایـه وظیفه شناس راست و استوار وایستاده . یـه بیخیـال گفتمو شروع کردم بـه شستن . کله ی مو فرفریم ، شونـه ها ، دستا ، شکم ، پشت ، اومدم پایینو بشورم کـه باز چشم تو چشاش افتاد . هنوز ژست خدمت گرفته بود و سیخ بود . بدنمو داشتم صابون مالی مـیکردم کـه دستم خورد بهش ، هیچ حسی نداشتم ، فقط یـه تکون کوچیک خوردم . بدنمو شستم و داشتم شرتمو تو حموم مـیشستم کـه دوباره چشم افتاد بهش کـه داشت تلو تلو مـیخورد ، البته محیط چرخشش از بیخ اتصال بـه خایـه بود . با خودم گفتم مگه تو چجوری کار مـیکنی کـه بچه ها اینـهمـهشعر مـیگن؟ یدفعه یـاد حرفای مصطفی افتادم و گفتم یعنی مـیشـه؟ دلم آشوب شده بود ، بقول مصطفی فرض خلف رو اجرا کردم و یکم شامپو زدم کف دستم و شروع کردم درس استاد رو عملی اجرا . اولش هیچ حس خاصی نداشتم ولی بعد دوسه بار تکرارهمون حرکات استاد دیدم یـه حس تازه ای داره بهم دست مـیده (منم بهش دست دادم) وااااای !کمکم داشتم داغ مـیشدم ، چه حال خوبی داشتم اما نمـیدونستم چرا . اینقدر تو حس خودم بودم کـه نفهمـیدم چه مدت داشتم مـیمالوندمش کـه یـه دفعه تمام بدنم آتیش گرفت و بیحال شدم و دیدم آبم اومد (دیگه کـه نبودم و آب رو مـیشناختم چون که تا حالا خیلی فیلم سوپر دیده بودم) .آخ کـه چه حس قشنگی داشت . سرشار از شادی و شور و حیجان و لذت و زندگی . حتما مـیفهمـین چی مـیگم . کارم تموم شده بود ،اما استوار هنوز بیخیـال نشده بود ، زدم تو سرشو گفتم بخواب کونده مـیخوام برم بیرون تابلو مـیشـه ، مگه مـیفهمـید لاشی ، دوش گرفتم و شرتمو برداشتم و رفتم بیرون . توی رختکن واسه امتحان مقاومت درون برابر بار حوله رو جمع کردم و انداختم روش، چه مقاومتی ! تمام وزن حوله رو یـه تنـه تحمل مـی کرد . خلاصه اینقدر باهاش بازی کردمو زدم تو سرش کـه خوابید ، رفتم بیرون حمومو که تا چشم افتاد بـه اهالی خونـه دلم حررررری ریخت پایین ! فکر مـی کردم همـه دارن منو نگاه مـی کنن . نفهمـیدم چجوری رفتم تو اتاق . آقا تو اتاق دوباره یـاد ه افتادم سرباز وظیفه دوباره بـه ادای احترام سیخ وایستاد و دوباره اعلام وجود کرد ، اما ایندفه نزدم تو سرش و گذاشتم آزاد باشـه و با یـاد اون کلی حال کردم ، اولین دفعه بود کـه از بچگی تاحالا اینقدر خوشتیپ و خوشقیـافه شده بود .
بله ، اینجوری بود کـه اولین رو زدم و هنوز مزش یـادم نرفته . راستیتش الانم دوباره راست کرده بودم آخه حس و حال اونروز برام فراموش نشدنیـه!کاش مـیشد دوباره همون حس رو داشته باشم !
پیشاپیش (عیدرو تبریک بگم؟ نـه گول خوردین ) از نظراتون ممنونم .
کستون داغ و کیرتون راست .

نوشته: آریـا

Share this:

دوست‌داشتن:

دوست داشتن در حال بارگذاری...

مرتبط




[اولین من | ي جق زدن بچه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 09 Jul 2018 21:30:00 +0000