وحشی

منتشرشده: آخ جون چه حالی میده بکن پسر دایی ژوئن 25, 2011 درون Uncategorized

سلام دوستان اسم من سعید هست چندین بار بـه اینجا اومدم البته بـه صورت مـهمان وقتی این داستان ها رو مـی خوندم دلم خاست کـه براتون داستان خودم و دوست م رو براتون بگم.
این داستان بر مـی گرده بـه 4 سال پیش من 20 ساله بودم و اوج کـه با یک چادری بـه اسم مریم آشنا شدم . آخ جون چه حالی میده بکن پسر دایی مریم خوبی بود وبدن قشنگی هم داشت من با مریم 2 سال دوست بودم و هر دفعه کـه مـیدیدمش ازمـیکردمش بعد مـیرفتیم بیرون. آخ جون چه حالی میده بکن پسر دایی داستانی کـه براتون مـیخوام بگم کاملا واقعی و برای من اتفاق افتاده داستان بـه اونجایی بر مـیگرده کـه من مـیخواستم برم و مریمو ببرم مکان م و بعدش بریم بیرون کـه مریم بـه من گفت خونـهی نیست و من هم رفتم خونشون وقتی کـه زنگ زدم آبجی مریم جواب داد من جا خوردم و گفتم مریم هست اونم درون رو باز کرد مریم 20 سالش بود و آبجیش 2 سال از مریم کوچیک تر بود و رابطه دوستی بین من و مریمو مـیدونست من رفتم بالا و بعد از حال و احوال پرسی دیدم مریم جون اومد و نشست کنارم مرضیـه رفت از آشپزخونـه شربت بیـاره کـه من از مریم یکسنگین گرفتم و گفتم مرضیـه هست ما چه جوری با هم حال کنیم؟ مریم گفت مـیپیچونمش مرضیـه شربت رو آورد و ما خوردیم و بعد مریم گفت بیـا بریم تو اتاق من مـیخوام 1 چیزی نشونت بدم و مرضیـه رو جلوی تلویزیون تنـها گذاشتیم.
وقتی رفتیم تو اتاق مریم درون رو بست وشروع کرد بـه خوردنـهای من منـهم با تمام اشتیـاق لبهاشو مـیخوردم بـه مریم گفتم کـه شیر مـیخوام گشنمـه اونم لباساشو درون آورد و من هم شدم و تنـها 1 شرت پام بود مریم هم شرت و کرست فقط تنش بود مریم رفت و جلوی تخت خواب نشست من هم رفتم جولوش وایسادم که تا قفل کرستشو باز کنم که تا خم شدم دیدم مریم شرتمو داد پایین و شروع کرد بـه خوردن من هم تو همون حالت موندم و با موهاش بازی مـیکردم. مریمو حل دادم عقب و گفتم مـیخوای بـه این زودی ابمو بیـاری اونم خجالت کشید ورفت عقب من یک ذره های مریمو خوردم و بعد اومدم روش مریم خیس شده بود و با دستاش داشت با بازی مـیکرد من شرت مریمو درآوردم و به صورت 69 خابوندمش و من زیر خوابیدم و شروع کردم بـه خوردنش مریم خیلی سرو صدا مـیکرد من همش مـیترسیدم کـه مرضیـه بفهمـه و همـه چیزو خراب کنـه بعد از چند دقیقه مریمو خوابوندم و پاهاشو جمع کردم توسینش و مالوندم بهش و گفتم م اونم با سر گفت آره من تعجب کردم و زدم تو گوشش گفتم خره اگر هم یک پسر بخواد چنین کاری رو ه تو نباید بزاری نـه این کـه خودت پیشنـهاد بدی مریم گفت آخهدیگه بـه من حال نمـیده مـیخوام حال کنم تورو خدا سعید جون هر چی شد ایراد نداره تو منم کـه خودمم دوست داشتم و بردم دم دهنش و گفتم کـه خوببزن بعداز 10 دقیقه اومدم عقب و پاهاشو گزاشتم رو شونـهام و آرو م سر و کردم تو مریم دردش گرفت و من هم ترسیدم آخه داشت خون مـی اومد مریم گفت دیگه چرا وایسادی منم بافشار و کردممریم جیغ کشید من همون جوری وایساد مریم چشماشو بست من شروع کردم بـه تلمبه زدن مریم کم کم حالش جا اومد و داشت آه و ناله مـیکرد. بعد از 10 دقیقه مریم شروع کرد بـه قربون صدقه رفتن من و مـیگفت آخ جون سعید چه حالی مـیده من تو این 1 ساله کـه ازمـیدادم اصلا اینجوری حال نمـیکردم منم گفتم ملومـه کـه حالش بیشتره من خیلی حشری شده بودم و با دستم محکم زدم توگوش مریم و بهش گفتمبرگرد مـیخوام جرت بدم مریم گریـه اش گرفت و برگشت من با تمام قدرت و کردمو اون شروع کرد بـه داد زدن دیدم اینجری حال نمـیده گفتم سگی بخواب اونم بلند شد و سگی خوابید من شروع کردم بر مریم اونم کم کم داشت داد مـیزد من گردنشو گرفته بودم و دست دیگم زدم تو گوشش مریم خیلی درد داشت و گفت سعید بسه من مـیخوام ازی قلط کردم ولی من همـینجوری داشتم تلمبه مـیزدم گفتمبرگرد و در اوردم و کردم تو دهنش اونم شروع کرد بـه خوردن سرخ سرخ شده بود سر مریمو با دستام گرفتم و با تمام قدرت تو دهنش تلمبه زدم که تا دیدم کـه داره آبم مـیاد گفتم آبم داره مـیاد اگر بریزیش بیرون مـیکشمت حتما همشو بخوری مریم خیلی بدش مـیومد و لی من خیلی حشری بودم و با تمام قدرت آبمو پاشیدم تو دهنش و همون جوری کـه تو دهنش بود خوابیدم روش مریم آروم و در آورد و خوابید بعد از 10 دقیقه گفتم مـیخوام برم مریم جوابمو نداد گفتم مـیخوام برم نشنیدی یـا باز مـیخوای بیـام ب توگوشت اونم گفت بـه سلامت وقتی کـه لباسامو پوشیدم رفتم جولوی مریم و گفتم من از این مدل خوشم مـیاد چون خیلی حشری مـیشم شرمنده اگر زدم تو گوشت بعد اومدم بیرون و رفتم .بعد از اون ماجرا من تقریبا هر روز مریمو از مـیکردم که تا 6 ماه بعدش کـه ازدواج کرد.

نوشته: سعید

Share this:

دوست‌داشتن:

دوست داشتن در حال بارگذاری...

مرتبط

، آخ جون چه حالی میده بکن پسر دایی




[ وحشی | ي آخ جون چه حالی میده بکن پسر دایی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 28 Jun 2018 21:14:00 +0000